بندگی و خداترس بودن رمز پیشرفت اولیاء الهی و زمینه ساز رسیدن به اوج کمالات و فتح قله سعادت بوده است.
 

مقدمه 

امام حسن(علیه السلام) در دوران زندگی خودشان به گونه ای بوده اند که هم برای دشمنان و دوستان خود، یک الگوی درست بودند. برخی از افرادی که به دنبال زهد و تقوا هستند، فکر می‌کنند که باید از مردم دوری کنند و به کنج خرابه ها بروند تا کسب زهد کنند. اما امام حسن(علیه السلام) نشان دادند که می‌شود در بین مردم زندگی کرد ولی زاهد بود. آنهایی که دوست دارند در مسیر تقوا قرار بگیرند باید یک دوره از زندگی امام حسن(علیه السلام) و ائمه معصومین را مورد مطالعه قرار دهند. ما در این نوشتار می‌خواهیم به فضیلت ها و رفتارهای امام حسن (علیه السلام) رسیدگی کنیم و نقشه راهی در اختیار دوست داران آن امام قرار دهیم. لازم است بیان کنم که در این نوشتار به قطره ای از اقیانوس بی کران آن امام رسیدگی می‌ شود. 
 

چه اندازه امام حسن(علیه السلام) را می‌شناسید؟

1. عزیزِ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
برای اینکه به عظمت و بزرگی کسی پی ببریم باید نگاه کنیم که چه افرادی او را دوست دارند. اگر انسان های برتر و والا مقام او را مورد لطف خود قرار می‌دهند باید بدانیم که آن شخص، شایسته تقدیر است. همه می‌دانیم که عزیزترین و با عظمت ترین شخص در عالم هستی، حضرت رسول بودند. امام حسن(علیه السلام) نزد همچین شخصیتی مورد احترام بود و محبوب پیامبر بود. این خود نشانگر ابهت آن امام است. 

«بخاری از ابی بکر نقل کرده‌؛ دیدم نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) را که بر فراز منبر بود و حسن بن علی هم با او بود. او گاهی به مردم رو می کرد و گاهی به حسن، و می فرمود: این فرزند من [سید و] آقاست .» و می فرمود: هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر که با آن دو دشمنی کند با من دشمنی کرده است.» [1] 
 
2. متواضع و فروتن بودند
سرچشمه بسیاری از خوبی ها به تواضع و فروتنی شخص بر می‌گردد. امام حسن(علیه السلام) مصداق بارزی از فروتنی بودند، هیچگاه خود را برتر از دیگران نمی‌دانستند و همیشه سعی داشتند تا همرنگ مردم باشد. اما امام (علیه السلام) هیچ گاه از دایره اعتدال خارج نمی‌شدند چون افراط کردن در تواضع می‌شود غرور و تفریط در تواضع، پذیرش ذلت و پستی می‌شود. 

نکته؛ همه انسانها، مخلوق خداوند هستند و هیچ تفاوتی بین آنها نیست مگر اینکه با تقوا تر و مومن تر باشند. حال اینکه برخی ها خودشان را تافته جدا بافته می‌دانند، جای تعجب است. امام حسن(علیه السلام) سعی داشتند تا با رفتارهای خودشان به ما درس بدهند که زندگی دنیایی، نباید همراه با غرور و تکبر باشد بلکه نرم خویی و تواضع باید حاکم زندگی باشد. 

«ابن شهر آشوب در مناقب از کتاب الفنون و نزهة الابصار، روایت کرده است که: حسن بن على (علیه السّلام) روزى بر عده‏ اى مستمند گذشت که بر خاک نشسته بودند و تکه نانهایى را بر مى‏ داشتند و مى ‏خوردند. از آن حضرت خواستند که با آنها هم سفره شود. امام (علیه السّلام) دعوت شان را پذیرفت و خود از مرکب فرود آمد و گفت: خداوند متکبّران را دوست ندارد و به خوردن غذا مشغول شد. آنگاه آنها را به خانه خود دعوت کرد و به آنها غذا و لباس بخشید.» [2]
 
3. عابد و خداترس بودند
بندگی و خداترس بودن رمز پیشرفت اولیاء الهی و زمینه ساز رسیدن به اوج کمالات و فتح قله سعادت بوده است. شما برای اینکه به قله سعادت برسید باید از مسیر بندگی عبور کنید، چون تنها مسیری است که به سمت قله می‌رود. چون بندگی و عبادت، انسان ها را محبوب خدا می‌کند. 

نکته؛ جفای بزرگی در حق امام حسن (علیه السلام) در بین شیعیان شده است و خیلی کم از کمالات آن امام بیان می‌شود و شخصیت امام را خلاصه در صلح با معاویه (علیه العنة) کرده اند. در حالی که آن امام تا ای خصوصیات ارزشمند اخلاقی و بندگی بودند. اما در عرصه بندگی از تمام افراد سبقت گرفته بودند و پیش قدم بودند. 

این مسیر روشن(بندگی خداوند) در پیش روی همه قرار دارد و لازم است برای رسیدن به سعادت از این مسیر عبور کرد اما افراد غافل هستند. راستی بندگی چه اکسیری است که در دسترس همگان قرار دارد، ولی اکثر مردم از آن بی خبر و نسبت به آن بی توجه اند؟. در حالی که تمام عزت ها، سربلندی ها و افتخارها، زیر سایه بندگی است و کسب مدال بندگی افتخاری است که نصیب هر کسی نمی‌شود. « امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) فرمودند: هرگاه اراده عزتی بدون دار و دسته، و هیبتی بدون سلطنت داشتی، از خواری معصیت الهی بیرون آمده، به سوی عزت طاعت خداوند رو کن»[3] 
 
4. عالم به مسائل بودند
یکی از مهمترین امتیازاتی که انسان را نسبت به سایر موجودات حتی ملائکه، برتر و عزیزتر می‌کند، دانش و بینش است. و برترین علم ها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود که به آن علم «لدنی » گفته می شود. امام حسن(علیه السلام) به تمام جوانب آگاهی و بصیرت داشتند و بارها در حضور دیگران این علم خودشان را نشان دادند. 

«معاویه، به امام حسن مجتبی( علیه السلام) عرض کرد: شنیده ام رسول خدا مقدار خرمای درخت را می دانست، آیا چیزی از آن علم (الهی) در نزد شما هم وجود دارد؟ شیعیان شما چنین می پندارند که شما به همه چیز; آنچه در زمین است و هر چه در آسمان است آگاهی دارید . حضرت فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) [مقدار] وزن و پیمانه [درخت خرما] را می گفت و من عدد آن را می گویم .» معاویه گفت: این درخت خرما چند عدد خرما دارد؟ حضرت فرمود: چهار هزار و چهار عدد . دانه های خرما را شمردند و دیدند همان مقدار است که حضرت فرموده است. [4] 

پی نوشت :
[1] محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، (بیروت، دار احیاء التراث العربی) جلد 3، صفحه 31 .
[2]سیره معصومان، جلد ‏5، صفحه 23 - 22
[3] بحار الانوار، جلد 44، صفحه 139 .
[4]بحار‌الانوار ،جلد 43، صفحه 329، حدیث 9